
مولانا
در جهان هیچ چهره ای را نیافتم ، که بتوانم مولانا را به او تشبیه کنم ، او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند ، او فقط شاعر نیست ، بلکه بیشتر جامعه شناس است و روانشناسی کامل ، که ذات بشر و خداوند را دقیق می شناسد ، قدر او را بدانید و به وسیله ی او خود و خدا را بشناسید .
من اگر تا پایان عمرم دیگر حرفی نزنم ، همین شعر برای همیشه کافی است :
باران که شدى مپرس ، اين خانه کيست سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيست
باران که شدى، پياله ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پيمانه يکيست
باران! تو که از پيش خدا مى آیی ! توضيح بده عاقل و فرزانه يکيست
بر درگه او چونکه بيفتند به خاک شير و شتر و پلنگ و پروانه يکيست
با سوره ى دل، اگر خدا را خواندى حمد و فلق و نعره ى مستانه يکيست
از قدرت حق، هر چه گرفتند به کار در خلقت حق، رستم و موریانه يکيست
گر درک کنى، خودت خدا را بينى درکش نکنى، کعبه و بتخانه يکيست
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: مولانا, باران,
